پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
ماه من ، غصه چرا ؟!
نوشته شده در 14 اسفند 1391
بازدید : 349
نویسنده : دینگdingدانگdong

 

 

ماه من ، غصه چرا ؟!

آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

مثل آن روز نخست

گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !

يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزان

نه شکست و نه گرفت !

بلکه از عاطفه لبريز شد و

نفسي از سر اميد کشيد

ودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد

زير پاهامان ريخت ،

تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !

ماه من غصه چرا !؟! 

تو مرا داري و من

هر شب و روز ،

آرزويم ، همه خوشبختي توست !

ماه من ! دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن

کارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ...

ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريد

يا دل شيشه اي ات ، از لب پنجره عشق ، زمين خورد و شکست،

با نگاهت به خدا ، چتر شادي وا کن

وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !

او هماني است که در تار ترين لحظه شب، راه نوراني اميد

نشانم مي داد ...

او هماني است که هر لحظه دلش مي خواهد ، همه زندگي ام ،

غرق شادي باشد ....

ماه من !

غصه اگر هست ! بگو تا باشد !

معني خوشبختي ،

بودن اندوه است ...!

اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور

چه بخواهي و چه نه ! ميوه يک باغند

همه را با هم و با عشق بچين ...

ولي از ياد مبر،

پشت هرکوه بلند ، سبزه زاري است پر از ياد خدا

و در آن باز کسي مي خواند ،

که خدا هست ، خدا هست

و چرا غصه ؟! چرا !؟!

 


:: برچسب‌ها: شعر , شعر عاشقانه , مطلب عاشقانه , تصاویر عاشقانه , عکس عاشقانه , شعر رمانتیک , ,



. . . شعر بی تو . . . اثر همامیرافشار
نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391
بازدید : 735
نویسنده : دینگdingدانگdong

بی تو . . .
بی تو دیدم زندگی را میتوان باور نمود
می توان شبهای بی پایان خود را سر نمود
بی تو دیدم زندگی جاریست در رگ های عُمر
غنچه های روز را هم می توان پَرپَر نمود
می توان در دود یک سیگار هم ،زندگی را کُشت و سوخت
می توان بی گریه ماند. می توان بی نغمه خواند
 
می توان در سردی یک آه نیز ، خاطرات تلخ خود را تازه کرد
با شمارش های انگشتان دست ، رنج های رفته را اندازه کرد
بی تو دیدم قهر نیست ، جام های زهر نیست
تلخی اندوه هست و کوه نیست
تک درخت است و جنگل انبوه نیست
در فراموشی مطلق می توان آرام خفت
میتوان گفت این که اندر ماورای پنجره
سال های رفته مدفون گشته اند
آرزویی نیست انتظاری نیست،
اعتباری نیست،عشقِ یاری نیست
 
باورم هرگز نبود ،بی تو آیا می توان روز را هم شام کرد
ماند و با سر کردن روز و شبی ، زندگی را هم چنان بد نام کرد!؟
بی تو دیدم مانده ام بی تو دیدم زنده ام
این منم تنها ،تنی و روح خویش ، آن تن و روحی که می آزردمش
کز تن دیگر نماند لحظه هایی هم جدا
از تنی با بویِ گرم و آشنا
دیدم آری هر تنی تنها ست در بعد زمان ، در جهان
باورم شد هر تنی را روح قلب دیگریست
قصّۀ پوچی است یک روح و دو تن ،
من نبودم تو،دریغا، نه تو نه من !
وای بر من ، بر دل دیوانه ام
که آنچه باور داشتم از من گریخت
رشته های بافته با خون دل از هم گسیخت
آنچه استاد ازل از عشق گفت عاقبت بر باد رفت
اعتبار عشق هم از یاد رفت
بر گرفته از کتاب گلپونه ها /اثر هما میر افشار


:: برچسب‌ها: همامیرافشار , هما , میرافشار , شعر , شاعر زن ایرانی , شاعر ایرانی , شعر عاشقانه , عاشقانه , عکس عاشقانه , تصاویر عاشقانه , ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد